«فرشته از تهران»

 

 

 

دی ماه سال  93 مجموعه داستانم را دادم به نشر ثالث. مدتی طول کشید تا بررسی و تایید شد و بعد هم رفت برای طی باقی مراحل...و به هر تقدیر سی‌ام دی امسال چاپ شد. از هفده داستان این مجموعه، یکی پارسال جز داستان‌های تقدیر شده جایزه داستان تهران بود، چند تایی هم پیش‌تر در نشریاتی مثل همشهری داستان و زنان امروز و... منتشر شده بودند.

حالا «فرشته از تهران» راه خودش را می‌رود، حتما دوستانی خواهد داشت و دشمنانی!...با خیلی‌ها هم آشنا نخواهد شد...عده‌ای هم نمی‌بینندش و از کنارش می‌گذرند. به‌هر حال او زندگی خودش را دارد و من هم به کارهای دیگرم فکر خواهم کرد. سهم من این است که برایش روزگار خوشی آرزو  ‌کنم و بس!

      فیلم. داستان. روایت.



فیلم شکار(The HUNT) را چند ماه پیش دیدم و فیلم کفاره (Atonement) را همین اواخر. قصدم معرفی فیلم نیست - البته اگر ندیده‌اید (که خیلی بعید است، چون من به‌جهت دیدن فیلم همیشه تآخیر فاز دارم!) واقعا توصیه می‌کنم ببینید-  

ادامه نوشته

    گتسبی بزرگ


تصور معمول ما این است که رمان‌های بزرگ و البته قدیمی‌تر حتما خوانده شده‌اند و نیازی به معرفی‌ و توصیه به خواندن‌شان نیست، ولی گاهی اتفاقا قضیه کاملا برعکس است و ما چنان درگیر تازه‌های نشر هستیم که فرصتی برای آن آثار باقی نمی‌ماند. «گتسبی بزرگ» یکی از برترین رمان‌های قرن بیستم است.

ادامه نوشته

  گرامافون در ماهنامه «تجربه»


متن سوالات ماهنامه «تجربه» و جواب‌های من در باره کتابم...(چاپ شده در شماره 25/ آبان ماه 92 ).  


* اغلب شخصیت‌های داستان‌های شما با هم مرافعه دارند یا نمی‌توانند با هم تفاهم داشته باشند. اما چرا زندگی برای آنها ملال‌آور نیست؟

ادامه نوشته

  فروغ فرخزاد و الیف شفق


...«هر رمان، داستان، هر کلمه که با تمام وجود و از صمیم قلب نوشته شده باشد، مثل تکه‌ای از خورشید است...مثل دانه برفی است که به آرامی می‌نشیند روی شانه‌های ما...مثل باران است و غبار روزمرگی را از روح‌مان پاک می‌کند.»...

از پشت جلد کتاب «تکه های خورشید» نوشته الیف شفق

ادامه نوشته

 به کسی مربوط نیست!


به تازگی «به کسی مربوط نیست»، کتابی از «جومپا لاهیری» را خواندم. کتاب جدیدی نیست البته، ولی من معمولا فقط درباره خرید فوری کتاب‌ها احساس مسئولیت می‌کنم! و برای خواندن‌شان کار را واگذار می‌کنم به دلم که هر وقت میلش کشید برود سراغشان و اگر هم نرفت فدای سرش!  چون زندگی به حد کافی «دل‌آزار» هست و من سعی می‌کنم تا حد ممکن اجازه دهم دلم خوش باشد و بازیگوش!

ادامه نوشته

 ما گمنامان جاودانه تاریخ خواهیم ماند!


آشنایی با نویسندگان هر کشوری نباید کار چندان سختی باشد. برای مثال روزی که در جستجوی داستان‌های کوتاه به زبان ترکی بودم، در اولین قدم به یادداشتی در روزنامه حریت  برخوردم با نام  «معرفی بهترین نویسندگان زیر 40 سال ترکیه». مطلبی که هر از گاهی منتشر می‌شود و نویسندگان جوان و موفق را به مردم معرفی می‌کند. کافی است یک موتور جستجو، مثلا گوگل را انتخاب کنی و بنویسی: نویسندگان  ترک. همین! حالا اگر همین کار را برای نویسندگان ایرانی انجام دهی، نتیجه‌ چندانی نخواهی گرفت.(امتحانش مجانی است!)

ادامه نوشته

   آثار قابل توجه سال 1390 از نگاه جایزه ادبی "واو"


جایزه ادبی "واو" در نهمین دوره ی برگزاری و برای اولین بار، در کنار بررسی و داوری آثار متفاوت، به بررسی و شناسائی آثار قابل توجه و تامل سال 1390 فارغ از بحث تفاوت نیز پرداخت.

فائزه شاکری ضمن اعلام این مطلب اظهار داشت: داوران مرحله اول جایزه ضمن بررسی و داوری آثار متفاوت سال 1390؛ 6 اثر را به عنوان آثار قابل توجه همین سال انتخاب و معرفی کردند:

 خروج/ علیرضا سیف الدینی/ افراز

جیرجیرک/ احمد غلامی/ چشمه

عقرب ها را زنده بگیر/ قباد آذرآیین/ افراز

شکار کبک/ رضا زنگی آبادی/ چشمه

گورکن/ مرتضی فخری/ افراز

بگذارید میترا بخوابد/ کامران محمدی/ چشمه

وی همچنین نشر افراز را با چاپ 1599 صفحه و 8 عنوان کتاب و نیز نشر چشمه را با چاپ 1440 صفحه و 9 عنوان کتاب به عنوان پرکارترین ناشران سال 1390 در حوزه ی چاپ رمان دانست.

قابل ذکر است داوران مرحله اول این جایزه صبا جاوید، اکبر روزبهانی، ریحان ریحانی، طاهره قصدی، فرزانه ناقل، حسین فدوی و فائزه شاکری بودند.

منبع خبر

  خدایا پیشکسوتان نباید خاموش بمانند هنگامی که...*


از روزی که مراسم جایزه ادبی هفت‌اقلیم  برگزار شد، قصد داشتم به نکاتی اشاره کنم. مثلا این‌که فضای مراسم عادی نبود. آیت دولتشاه و رضا فکری، خسته‌، کلافه و غیرمتمرکزتر از آن بودند که بتوان فقط  به حساب فشار کار گذاشت. انگار زیر بار فشاری بودند که رهایی از آن ممکن نبود.(گرچه یاسر نوروزی سعی‌اش را می‌کرد). یا این که اگر نتایج برگزیده مخاطبان، قابل استناد نبود، چرا از ابتدا شیوه مناسب‌تری به کار گرفته نشد تا نهایتا نظرات آن‌ها نادیده گرفته نشود؟ (رای ما رو پس بدین!) یا.................

ادامه نوشته

 هفت اقلیم و جایگاه مخاطب


فکر می کنم هیچ نویسنده ای نمی خواهد ایده ها و افکار و احساساتش، لابلای صفحات کتابش حبس شوند. احتمالا همه مایلند نوشته شان در دریای زندگی انسان ها، موجی هر چند کوچک ایجاد کند و یا رنگی به روزگار بی رنگ و بوی کنونی بپاشد. نویسنده وقتی تجربه و فکر می کند، تنهاست. وقتی می نویسد، تنهاست. پیش ناشر می رود و بعد هفت خوان کذایی را به تنهایی طی می کند. در تنهایی منتظر چاپ شدن داستانی که برایش هزار جور هزینه کرده، می نشیند. ازین به بعد تنهایی بس است!

ادامه نوشته