همیشه به دلایلی، که «به وقتش» خواهم گفت، دوست داشتم یکی از کتاب‌های اورهان پاموک را ترجمه کنم و  به دلایل دیگری این اتفاق نیفتاد تا زمانی  که دوست نازنینی کتاب «زنی با موهای قرمز» را از استانبول برایم آورد. حالا شرایط فرق می‌کرد، انگیزه‌ام بیشتر شد چون  یک دلیل به دلایلی که «به وقتش» خواهم گفت! اضافه شده بود: در این کتاب پاموک به شاهنامه‌ی فردوسی و رستم و سهراب پرداخته و از سفر به تهران و آشنایی با ایرانی‌ها حرف زده بود و این نکته فی‌نفسه برایم جذابیت داشت.  به هرحال کتاب چاپ شده و گرچه معمولا اهل خودستایی نیستم (حتی اگر خودپسند باشم، سعی می‌کنم بروز ندهم و خودستایی نکنم!) ولی عجالتا فروتنی را کنار می‌گذارم و می‌گویم برای ترجمه‌ی این کتاب خیلی زحمت کشیدم، معتقدم ترجمه‌ی خوبی است و پای این ادعا خواهم ایستاد، بنابرین توصیه می‌کنم بخوانیدش!