ناطور دشت

 

آدم می‌تواند از خیلی چیزها شاکی باشد و از خیلی آدم‌ها بیزار! می‌تواند رفتار و گفتار دیگران را نپسندد، می‌تواند نق بزند و این‌کار را تا ابدیت ادامه دهد. می‌تواند مثل «هولدن کالفیلد» باشد، همان پسر نوجوان کتاب «ناطور دشت» که ساخته ذهن خلاق «سلینجر» است.

   مسخ

 

«یک‌روز صبح، گرگور سامسا از خوابی آشفته بیدار شد و فهمید که در تختخوابش به حشره‌ای عظیم بدل شده است»

فرانتس کافکا با جمله آغازین کتاب «مسخ» خود ناگهان سوالی را در ذهن مخاطب طرح می‌کند: "مگر چنین چیزی ممکن است؟" آیا ما با داستانی خیالی مواجهیم؟ نه!

ادامه نوشته

   بیگانه

 

«تنها اعدامی که واقعا مورسو را تهدید می‌کند، بی‌تفاوتی دیگران است»...این جمله پایانی یکی از یادداشت‌هایی است که در ابتدای کتاب «بیگانه» آلبر کامو آمده. من با این جمله موافق نیستم، چون به‌نظرم کاملا برعکس است! 

   یادگاری

 

اگر چیزی مدت‌ها بلااستفاده بماند، نگهش نمی‌دارم. عادت ندارم وسایلی را که دیگر کارکردی برایم ندارند بگذارم برای روز مبادا! به جمله «چیزی که خوار آید روزی به‌کار آید» هیچ اعتقادی ندارم. مدام در حال دور انداختن وسایل اضافی هستم، ولی ماجرای چیزهای قدیمی، یادگاری‌ها و هر آن‌چه یادآور روزها و دوران خاصی از زندگی است کاملا فرق می‌کند.