تصور معمول ما این است که رمان‌های بزرگ و البته قدیمی‌تر حتما خوانده شده‌اند و نیازی به معرفی‌ و توصیه به خواندن‌شان نیست، ولی گاهی اتفاقا قضیه کاملا برعکس است و ما چنان درگیر تازه‌های نشر هستیم که فرصتی برای آن آثار باقی نمی‌ماند. «گتسبی بزرگ» یکی از برترین رمان‌های قرن بیستم است. یکی از شاهکارهای ادبیات مدرن با چند اقتباس سینمایی. لایه رویی رمان بسیار ساده و آشناست. روایت عشق نافرجام گتسبی به دیزی، دختری که در نبود گتسبی، با تام که مردی متمول است ازدواج کرده و بعد از چند سال گتسبی برمی‌گردد و در قصری روبروی محل سکونت دیزی مهمانی‌های باشکوه برگزار می‌کند به امید دیدار او. مهمانی‌هایی که مملوند از آدم‌هایی که نه میزبان را می‌شناسند و نه میزبان علاقه‌ای به شناختن یا شناخته شدن دارد....

اما این فقط پوسته ظاهری ماجراست. درواقع این کتاب روایت رویاهای بربادرفته، لمس دقیق فقدان و در نهایت،  تنهایی مطلق یک انسان است. گتسبی همه‌جا تنهاست، در مهمانی‌های خودش و در بین جمعیت شادمان حاضر در قصرش، همان‌قدر تنهاست که در مراسم خاکسپاریش، چرا که همه آن افراد پای‌کوب و دست‌افشان حاضر در مهمانی‌هایش، رهایش کرده و به‌دنبال زندگی خود هستند، حتی دیزی با آن خاطره و سابقه عشق.

و بزرگی گتسبی کجاست؟ بزرگی او در وفاداریش به رویا و آرمانش است.  ثبات‌قدمش در عشق، تا جایی‌که حتی وقتی می‌داند دیگر دیزی را به‌دست نخواهد آورد، به‌‌جای او قتل را گردن می‌گیرد(کشته شدن معشوقه تام-شوهر دیزی- در تصادف ماشین). گتسبی بزرگ است چون هیچ‌‌کس دیگری در این رمان تا به آخر و حتی در اوج ناامیدی، وفادارنه رفتار نمی‌کند. او با خاطرات گذشته دلخوش است و در جستجوی رسیدن به موقعیتی دست‌نیافتنی است، چیزی فراتر و ارزشمندتر از حضور فیزیکی دیزی. اما رویای او جایی در گذشته‌ها جا مانده و از این بابت است که فیتزجرالد در آخر کتاب می‌گوید:«...رویایش لابد آن‌قدر به‌نظرش نزدیک آمده بود که دست نیافتن بر آن تقریبا برایش محال می‌نمود. اما نمی‌دانست که رویای او همان‌وقت  پشت‌سرش، جایی در سیاهی عظیم پشت شهر، عقب مانده‌ است». گتسبی بزرگ حکایت رویاهای عقب‌مانده از زمان است که ما به اشتباه به‌دنبالشان می‌گردیم و نمی‌‌دانیم برای رسیدن به آن‌ها باید به عقب برگشت و متاسفانه این بازگشت، ممکن نیست. هرچند گتسبی به آینده ایمان داشت، «به آینده رخوتناکی که سال‌به‌سال از جلو ما عقب‌تر می‌رود. اگر این‌بار از چنگ ما گریخت چه باک، فردا تندتر خواهیم دوید و دست‌هامان را درازتر خواهیم کرد و سرانجام یک بامداد خوش...و بدین‌سان در قایق نشسته، پارو برخلاف جریان، بر آب می‌کوبیم و بی‌امان به‌طرف گذشته رانده می‌شویم.»...

از این‌ها که بگذریم، تصاویر و توصیفات درخشان کتاب، چنان منحصربه‌فرد است که مدت‌ها در ذهن جا خوش می‌کند و ماندگار می‌شود. اگر هنوز سراغ گتسبی بزرگ نرفته‌اید، توصیه می‌کنم این کار را در اولین فرصت انجام دهید.