آشنایی با نویسندگان هر کشوری نباید کار چندان سختی باشد. برای مثال روزی که در جستجوی داستان‌های کوتاه به زبان ترکی بودم، در اولین قدم به یادداشتی در روزنامه حریت  برخوردم با نام  «معرفی بهترین نویسندگان زیر 40 سال ترکیه». مطلبی که هر از گاهی منتشر می‌شود و نویسندگان جوان و موفق را به مردم معرفی می‌کند. کافی است یک موتور جستجو، مثلا گوگل را انتخاب کنی و بنویسی: نویسندگان  ترک. همین! حالا اگر همین کار را برای نویسندگان ایرانی انجام دهی، نتیجه‌ چندانی نخواهی گرفت.(امتحانش مجانی است!) در بهترین حالت به لیست «نویسندگان ایرانی» در ویکی‌پدیا می‌رسی. لیستی که به نظرم فقط شامل نویسندگان بالای چهل سال است و البته کامل هم نیست و به نظر می‌رسد صرفا هست که باشد!

 قضاوت در باره سطح کار نویسندگان جوان یا میانسال و ...بماند برای صاحب‌نظران. حرف من این است که اگر خدای ناکرده! روزی روزگاری نویسنده‌ای در پاریس، ازمیر، کابل، یا هر گوشه دور یا نزدیک دنیا علاقه‌مند بود با  نویسندگان ایرانی آشنا شود یا در باره کارشان اطلاعی کسب کند راهش چیست؟ به کدام مرجع معتبر یا حتی غیرمعتبری باید رجوع کند؟ نویسندگان ما فقط دولت‌آبادی و مرادی کرمانی نیستند. گرچه پیش‌کسوتان نازنینی هستند که به جهانی شدن‌شان افتخار می‌کنیم، ولی ترکیه نیز علاوه بر مفتخر بودن به اورهان کمال و اورهان پاموک و ...نویسندگان جوانش را نیز به دنیا معرفی می‌کند. دنیا پیش‌کش مان! برای خودمان جایی را داریم که لیستی از نویسندگان فعال این‌روزها  منتشر کرده باشد؟ تشکل، گروه، کانونی که بتواند ما و دیگران را حداقل در حد یک اسم با کسانی که قلم می‌زنند آشنا کند؟ داستان‌هاشان فوق‌العاده نیست؟ کار مهمی انجام نداده‌اند که دنیا را بلرزاند؟ موراکامی نیستند؟ حرف‌های تکراری زده‌اند؟ خب؟ نتیجه؟... نادیده بگیریم و کنارشان بگذاریم به امید  روزی که نویسنده‌ای خارق‌العاده مثل نینجا از آسمان ادبیاتمان بپرد وسط گود و همه‌مان را شگفت‌زده کند؟! نه! داستان این است که متاسفانه ما کانونی نداریم که پیش‌کسوت‌ها و صاحب‌نظران با رسیدن به نقطه مشترکی بتوانند حامی و یار نسل‌های بعد از خودشان باشند. کسانی که حلقه‌های از هم گسیخته نویسنده‌ها را به هم ببافند تا زنجیری حاصل شود.  حلقه‌هایی که گرچه از نظر استحکام و اندازه و رنگ یکسان نیستند ولی پیوند خوردن‌شان  با هم زنجیری می‌سازد که نمی‌توان نادیده‌اش گرفت و حتی اگر یک یا دو  حلقه طلایی و نقره‌ای داشته باشد، که حتما دارد، ارزشمند خواهد بود. بله! جای تشکل و تجمع و کانون و از این دست همگرایی‌ها در جامعه‌مان بسیار خالی است. اگرچه نمی‌دانم حتی اگر  چنین کانون‌های مستقلی امکان و مجال حضور داشتند،  توان هماهنگ ماندن و با هم کار کردن برای‌شان وجود داشت یا نه؟ آیا در درازمدت ماندگار و فعال می‌ماند  یا بعد از گذشت اندک زمانی هر کس راه خودش را می‌فت و ساز خودش را می‌زد؟ هرچه باشد لابد بی‌دلیل نیست که اگر ما موفقیتی در دنیای ورزش داریم در زمینه کُشتی و وزنه‌برداری است که انفرادی انجام می‌شود و پای یک کار تیمی، مثل فوتبال که به میان می‌آید، همه می‌دانیم حاصلش چیست!

پانوشت: اگر  ترکیه را مثال زدم به جهت کافی نبودن آشناییم با روند کار کشورهای دیگر و علاقه و گرایشم به زبان و ادبیات ترک است و دلیل دیگری ندارد!!